قرآن شناسان تاكنون قرآن را از زاويههاي مختلف نگاه كردهاند. همچنين افكار و انديشههاي امام خميني (ره) به عنوان يك قرآن شناس برجسته و تأثيرگذار بر مسلمانان از جهات گوناگون بررسي و تحقيق شده است. نويسنده مقاله حاضر كوشيده است تا قرآنشناسي امام را از نظر راه و رسم برخورداري از قرآن طرح و شرح كند. ما اميدواريم كه اين مقاله از يك سو فتح بابي باشد براي قرآنشناسي ديگران و از سوي ديگر، گامي هرچند كوچك در فراخواني از همه آنان كه مايلند در ويژهنامه قرآنشناسي امام خميني ما را ياري رسانند.
اين كتاب بزرگ الهي كه از عالم غيب الهي و قرب ربوبي نازل شده... از بزرگترين مظاهر رحمت مُطلقه الهيه است. اين مطلبي است كه امام خميني در كتاب آداب الصلواة عنوان كردهاند.
قرآن شريف به قدري جامع لطايف و حقايق و سراير و دقايق توحيد است كه عقول اهل معرفت در آن حيران ميماند. اين، اعجاز بزرگ اين صحيفه نورانيه آسماني است، نه فقط حسن تركيب و لطف بيان و غايت فصاحت و نهايت بلاغت و كيفيت دعوت و اخبار از مغيبات و اِحكام اَحكام و اتقان تنظيم عايله و امثال آن، كه هر يك مستقلاً اعجازي فوق طاقت و خارق عادت است. بلكه ميتوان گفت اين كه قرآن شريف معروف به فصاحت شد و اين اعجاز در بين ساير معجزات مشهور آفاق شد، براي اين بود كه در صدر اول اعراب را اين تخصص بود و فقط اين جهت از اعجاز را درك ميكردند و جهات مهمتري كه در آن موجود بود و جهت اعجازش بالاتر و پايه ادراكش عاليتر بود اعراب آن زمان درك نكردند. الآن نيز آنهايي كه هم افق آنها هستند، جز تركيبات لفظيه و محسنات بديعيه و بيانيه چيزي از اين لطيفه الهيه ادراك نكنند.1
قرآن يك سفره گستردهاي است كه همه از آن استفاده ميكنند، منتها هر كس به وضعي استفاده ميكند.2 آن براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان بلكه عايله بشري از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي (ص) تنزل كرد كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند. اين صحيفه الهيه، كتاب احياي قلوب به حيات ابدي علم و معارف الهيه است. اين كتاب خداست و به شؤون الهيه جل و علا دعوت ميكند.4
ما بايد مقصود از تنزيل اين كتاب را قطع نظر از جهات برهاني، كه خود به ما مقصد را ميفهماند، از خود كتاب خدا اخذ كنيم. صاحب كتاب مقصد خود را بهتر ميداند. اكنون به فرمودههاي اين مصنف راجع به شؤون قرآن نظر ميكنيم، ميبينيم خود ميفرمايد: "ذالك الكتاب لاريب فيه هدي" للمتقين". اين كتاب را كتاب هدايت خوانده است. ميبينيم در يك سوره كوچك چندين مرتبه ميفرمايد: "ولقد يسرنا القرآن للذكر فهل من مذكر" ميبينيم ميفرمايد "وانزلنا اليك الذكر تبين للناس ما نزل اليهم و لعلهم يتفكرون". ميفرمايد: "كتاب انزلناه مبارك ليدبروا آياته و ليتذكر اولوالالباب". (سوره ص آيه29)
بدان كه اين كتاب شريف، چنانچه خود بدان تصريح فرموده، كتاب هدايت و راهنماي سلوك انسانيت و مربي نفوس و شفاي امراض قلبيه و نوربخش سير الي الله است. بالجمله، خداي تبارك و تعالي به واسطه سعه رحمت بر بندگان، اين كتاب شريف را از مقام قرب و قدسي خود نازل فرموده و بر حسب تناسب عوالم تنزل داده تا به اين عالم ظلماني و سجن طبيعت رسيده و به كسوه الفاظ و صورت حروف درآمده، براي استخلاص مسجونين در اين زندان تاريك دنيا رهايي مغلولين در زنجيرهاي آمال و اماني و رساندن آنها از حضيض نقص و ضعف و حيوانيت به اوج كمال و قوت و انسانيت.5،
مقصد قرآن، چنانچه خود آن صحيفه نورانيه ميفرمايد: هدايت به سبل سلامت است و اخراج از همه مراتب ظلمات است به عالم نور و هدايت به طريق مستقيم است. بايد انسان به تفكر در آيات شريفه مراتب سلامت را از مرتبه دانيه آن، كه راجع به قواي ملكيه است تا منتهي النهايه آن كه حقيقت قلب سليم است... بهدست آورد. و سلامت قواي ملكيه و ملكوتيه گم شده قاري قرآن باشد، كه در اين كتاب آسماني اين گم شده موجود است و بايد با تفكر آنرا استخراج كند.6 هيچ جا بهتر از قرآن نيست. هيچ مكتبي بالاتر از قرآن نيست. اين قرآن است كه ما را هدايت مي كند به مقاصد عاليه كه در باطن ذاتمان توجه به او هست و خودمان نميدانيم. 7
اتصال معنويت به ماديات و انعكاس معنويت در همه جهات ماديت از خصوصيات قرآن است كه افاضه فرموده است. قرآن در عين حالي كه يك كتاب معنوي، عرفاني و آنطوري است كه به دست ماها، به خيال ماها، به خيال جبرييل امين هم نميرسد، در عين حال يك كتابي است كه تهذيب اخلاق ميكند، استدلال هم ميكند، حكومت هم ميكند، و وحدت را هم سفارش ميكند و قتال را هم سفارش ميكند
[ آرمان اصلي وحي اين بوده است كه براي بشر معرفت ايجاد كند، معرفت به حق تعالي در راس همه امور اين معناست. اگر تزكيه گفته شده و دنبالش تعليم گفته شده است، براي اين است كه نفوس تا تزكيه نشوند نميتوانند برسند.9] از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذيب نفوس و تطهير بواطن از ارجاس طبيعت و تحصيل سعادت و بالجمله، كيفيت سير و سلوك الي الله است10
قرآن و كتابهاي حديث، كه منابع احكام و دستورات اسلام است با رسالههاي عمليه كه توسط مجتهدين عصر و مراجع نوشته ميشود، از لحاظ جامعيت و اثري كه در زندگي اجتماعي ميتواند داشته باشد به كلي تفاوت دارد نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يك هم بيشتر است.11 كتابي است كه آدمي بايد از اينجا تا آخر دنيا و تا آخر مراتب حركت بكند، يك همچو كتابي است كه هم معنويات انسان را درست ميكند و هم حكومت را درست ميكند، همه چيز توي قرآن هست.12 قرآن كتاب تعمير ماديات نيست. همه چيز است. انسان را به تمام ابعاد تربيت ميكند، ماديات را در پناه معنويات قبول دارد ، و ماديات را تبع معنويات قرار ميدهد.13 ما يك همچو كتابي داريم كه مصالح شخصي، مصالح اجتماعي، مصالح سياسي، كشورداري و همه چيزها در آن هست. قرآن مشتمل بر تمام معارف است و تمام مايحتاج بشر است.15
انگيزة بعثت بسط اين سفره در بين بشر از زمان نزول تا آخر است اين يكي از انگيزههاي كتاب است و انگيزه بعثت است. "بعث اليكم" رسولي را كه تلاوت ميكند بر شما قرآن را، آيات الهي را، ويزكيهم و يعلمهم الكتاب الحكمه" اين شايد غاين اين تلاوت باشد، تلاوت ميكند براي تزكيه و براي تعليم و براي تعليم همگاني، تعليم همين كتاب و تعليم حكمت كه آن هم از همين كتاب است. پس انگيزه بعثت نزول قرآن است و انگيزه تلاوت قرآن بر بشر اين است كه تزكيه پيدا كنند و نفوس مصفا بشوند از اين ظلماتي كه در آنها موجود است تا اينكه بعد از اينكه نفوس مصفا شدند، ارواح و اذهان آنها قابل اين بشود كه كتاب و حكمت را بفهمند.16 انگيزه نزول اين كتاب مقدس اين است كه اين كتاب در دسترس همه قرار بگيرد و همه از او به اندازة سعه وجودي و فكري خودشان استفاده كنند. 17
اكنون ببيينم چه گذشته است بر كتاب خدا، اين وديعه الهي و ماترك پيامبر اسلام - صلي الله عليه و آله و سلم. مسايل اسف انگيزي كه بايد براي آنها خون گريه كرد، پس از شهادت حضرت علي شروع شده است. خودخواهان و طاغوتيان، قرآن كريم را وسيلهاي كردند براي حكومتهاي ضد قرآني و مفسران حقيقي قرآن و آشنايان به حقايق را با بهانههاي مختلف و توطيههاي از پيش تهيه شده آنان را عقب زده و با قرآن در حقيقت، قرآن را، كه براي بشر تا ورود به حوض، بزرگترين دستور زندگاني مادي و معنوي بوده و هست از صحنه خارج كردند و هر چه اين بنيان كج به جلو آمد، كجيها و انحرافها افزون شد. تا آنجا كه قرآن كريم را كه براي رشد جهانيان و نقطه جمع همه مسلمانان، بلكه عايله بشري، از مقام شامخ احديت به كشف تام محمدي تنزل كرد، كه بشريت را به آنچه بايد برسند، برساند و اين وليده "علم الاسماء" را از شر شياطين و طاغوتها رها سازد، و جهان را به قسط و عدل برساند و حكومت را به دست اولياء الله معصومين، عليهم صلوات الاولين و الاخرين بسپارد تا آنان به هر كه صلاح بشريت است بسپارند، چنان از صحنه خارج نمودند كه گويي نقشي براي هدايت ندارد... و معالاسف به دست دشمنان توطيهگر و دوستان جاهل، قرآن، اين كتاب سرنوشت ساز، نقشي جز در گورستانها و مجالس مردگان نداشت و ندارد و آن كه بايد وسيله جمع مسلمانان و بشريت و كتاب زندگي آنان باشد، وسيله تفرقه و اختلاف گرديد و يا به كلي از صحنه خارج شد.18
اي قرآن، اي تحفه آسماني و اي هديه رحماني! تو را خداي جهان براي زنده كردن دلهاي ما و باز كردن گوش و چشم توده مردم فرستاد، تو نور هدايت و رهنماي سعادت ما هستي تو ما را از منزل حيواني ميخواهي به اوج انساني وجود رحماني برساني، فسوسا كه آدميزادگان قدر تو را ندانسته و پيروي تو را فرض خود نشمردند، اسفا كه قانون هاي تو در جهان عمل نشد تا همين ظلمتخانه و جايگاه مشتي وحشيان و درندگان كه خود رامتمدنين جهان ميدانند، رشك بهشت برين شود و عروس سعادت در همين جهان در آغوش همه درآيد. 19
اسلام همه چيز براي مسلمين آورده است، همه چيز، قرآن در آن همه چيز است لكن معالاسف ما استفاده از آن نكردهايم و مسلمين مهجورش كردند يعني استفادهاي كه بايد از آن بكنند نكردند. 20
قرآن و اسلام مهجور و مظلوماند، براي اينكه مهجوريت قرآن و مهجوريت اسلام به اين است كه مسايل مهم قرآني و مسايل مهم اسلامي يا به كلي مهجور است يا برخلاف آنها بسياري از دولتهاي اسلامي قيام كردهاند. 21
بر قرآن آموز و آنكه از قرآن بهره مي بردلازم است كه يكي ديگر از آداب مهمه را به كار بندد تا استفاده حاصل شود و آن رفع موانع است كه ما از آنها تعبير ميكنيم به حجب بين مستفيد قرآن. اين حجابها بسيار است كه ما به بعض از آنها اشاره مينماييم.
از حجابهاي بزرگ، حجاب خودبيني است كه شخص متعلم، خود را به واسطه اين حجاب مستغني بيند و نيازمند استفاده نداند. و اين از شاهكارهاي مهم شيطان است كه هميشه كمالات مرهومه را بر انسان جلوه دهد و انسان را به آنچه كه دارد راضي و قانع كند و ماوراي آنچه پيش اوست، هر چيز را از چشم او ساقط كند. مثلاً اهل تجويد را به همان علم جزيي قانع كند و آن را در نظر آنها جلوههاي فراوان دهد و ديگر علوم را از نظر آنها بيفكند و حَمَله قرآن را پيش آنها به خود آنها تطبيق دهد و آنها را از فهم كتاب نوراني الهي و استفاده از آن محروم كند و اصحاب ادبيت را به همان صورت بيمغز راضي كند و تمام شؤون قرآن را در همان كه پيش آنهاست نمايش دهد. و اهل تفاسير به طور معمول را سرگرم كند به وجوه قرايات و آراي مختلف از باب لغت و وقت نزول و شأن نزول و مدني و مكي بودن و تعداد آيات و حروف و امثال اين امور... شخص مستفيد بايد تمام اين حجب را خرق كند و از ماوراي اين حجب به قرآن نظر كند و در هيچيك از اين حجابها توقف نكند كه از قافله سالكان الي الله باز ماند و از دعوتهاي شيرين الهي محروم شود.22
يكي ديگر از حجابهايي كه مانع از استفاده از اين صحيفه نورانيه است، اعتقاد به آن است كه جز آن كه مفسرين نوشته يا فهميدهاند، كسي را حق استفاده از قرآن شريف نيست. و تفكر و تدبر را به تفسير به راي كه ممنوع است، اشتباه نمودند و به واسطه اين رأي فاسد و عقيدة باطله، قرآن شريف را از جميع فنون استفاده عاري و قرآن را به كلي مهجور نمودهاند در صورتي كه استفادات اخلاقي و ايماني و عرفاني به هيچ وجه مربوط به تفسير نيست تا تفسير به رأي باشد. 23
يكي ديگر از حجب كه مانع از فهم قرآن شريف و استفاده از معارف و مواعظ اين كتاب آسماني است، حجاب معاصي و كدورات حاصله از طغيان و سركشي نسبت به ساحت پروردگار عالميان است كه قلب را حاجب شود از ادراك حقايق. 24
از حجب غليظه، كه پرده ضخيم است بين ما و معارف و مواعظ قرآن، حجاب حب دنياست كه به واسطه آن قلب تمام هم خود را صرف آن كند و وجهه قلب يكسره دنيوي شود و قلب به واسطه اين محبت از ذكر خدا غافل شود و از ذكر و مذكور اعراض كند. و هرچه علاقهمندي به دنيا و اوضاع آن زيادت شود، پرده و حجاب قلب ضخيمتر گردد. 25
مادامي كه انسان در حجاب خود هست نميتواند اين قرآن را كه نور است و به حسب فرمايش خود قرآن، نور است، نور را كساني كه در حجاب هستند پشت حجابهاي زياد هستند، نميتوانند ادراك كنند. گمان ميكنند كه ميتوانند اما نميتوانند. تا انسان از حجابهاي بسيار ظلماني خود خارج نشود، تا گرفتار هواهاي نفساني است، تا گرفتار خودبينيهاست، تا گرفتار چيزهايي است كه در باطن خود ايجاد كرده است از ظلماتي كه بعضيها فوق بعض است، لياقت پيدا نميكند انسان كه اين نور الهي در قلب او منعكس شود. 26
يكي از وصاياي رسول اكرم (ص) وصيت به تلاوت قرآن است. و فضل تلاوت و حفظ و حمل و تمسك و تعلم و مداومت و مزاولت و تدبر در معاني و اسرار آن بيش از آن است كه به فهم قاصر ما درست آيد و آنچه از اهل بيت عصمت -عليهم السلام - درخصوص آن وارد شده است در اين اوراق نگنجد؛ و ما به بعض آن قناعت ميكنيم فرموده: قرآن عهد خداوند است به سوي بندگان؛ همانا سزاوار است كه هر فرد مسلماني در هر روز به آن عهد نظر كند و از آن پنجاه آيه قرائت كند. فرمود حضرت سجاد عليه السلام- كه آيات قرآن خزانههايي است، پس هر وقت گشوده شد خزينهاي، سزاوار است كه نظر كني در آن. و در اخبار رجوع به آن و تدبر در معاني آن بسيار وارد است. و در حديث است كه: مؤمني كه قرائت قرآن كند در حال جواني، داخل شود قرآن به گوشت و خون او، و او را خداوند با سفراي كرام نيكوكار قرار دهد، و قرآن پناه اوست در قيامت و در محضر حق گويد: خداوندا هر عاملي اجر عملش را گرفت غير از عامل به من، پس بهترين عطاياي خود را به او برسان. پس خداي تعالي به او بپوشاند دو حله از حلههاي بهشتي و بر سر او تاج كرامت نهد. پس خطاب شود: آيا راضي شدي؟ قرآن عرض كند: من اميد بيشتر داشتم پس امن و امان را به دست راست او دهند و حذر را به چپ. پس داخل بهشت شود و به او گفته شود قرائت كند و بالا بيا درجهاي پس به قرآن خطاب شود: آيا او را به مقامات رساندم و تو راضي شدي؟ عرض كند آري فرمود حضرت صادق ـ عليهالسلام ـ كه كسي كه قرآن را بسيار قرائت كند و با او عهد تازه كند به مشقت كشيدن در حفظ آن، دو اجر به او عطا فرمايند و از اين حديث شريف معلوم ميشود كه مطلوب در تلاوت قرآن شريف آن است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند. 27
و از آداب لازمه قرائت قرآن، كه در تأثير در قلوب سمت رُكنيت دارد و بدون آن هيج عملي را قيمتي نيست، بلكه ضايع و باطل و موجب سخط الهي است، اخلاص است كه سرمايه مقامات اخرويه و رأس المال تجارت آخرت است. در اين باب نيز در اخبار اهل بيت (ع) سفارش بليغ شده است از آن جمله آن است كه جناب كليني، حديث كند: قاريان قرآن سه گروهاند: يكي آنان كه قرائت قرآن را سرمايه معيشت اتخاذ نمودند و به واسطه آن از ملوك حقوق و شهريه گيرند و بر مردم تقدم جويند و ديگر، آنانكه حفظ حروف و صورت قرآن كنند و تضييع حدود آن نمايند و او را پشت سر اندازند چنانچه سوار قدح خود را به پشت آويزد، خداوند زياد نكند اين قسم حَمَله قرآن را، و طايفه ديگر آنان هستند كه قرآن را تلاوت كنند و با دواي قرآن دردهاي قلب خود را علاج كنند. 28
از آداب قرائت، كه موجب تأثير در نفس نيز هست و سزاوار است كه شخص قاري مواظبت آن كند، ترتيل در قرائت است و آن، به طوري كه در حديث است، عبارت است از حد توسط بين سرعت و تعجيل در آن و تأني و فتور مفرط كه كلمات از هم متفرق و منتشر گردد گويد پرسيدم از حضرت صادق سلام الله عليه از قول خداي تعالي كه ميفرمايد: "و رتّل القرآن ترتيلاً" فرمود يعني اظهار كن آنرا اظهار كاملي و سرعت مكن در آن چنانچه در شعر سرعت ميكني و متفرق مكن اجزاي آنرا چون ريگهاي متفرق كه اجزايش با هم ملتيم نشود، ليكن قرائت كنيد كه تأثير در قلوب كند و دلهاي سخت شما را به فزع آورد و هّم شما آخر سوره نباشد يعني مقصود شما آن نباشد كه قرآن را در چند روز ختم كنيد و يا اين سوره را به زودي ختم نموده و به آخر برسانيد پس انسان كه ميخواهد كلام خدا را قرائت كند و به آيات الهيه قلب قاسي خود را مداوا كند و با كلام جامع الهي شفاي امراض قلبيه خود را بگيرد و با نور هدايت اين مصباح منير غيبي و اين نور را دريابد، بايد اسباب ظاهريه و باطنيه آن را فراهم كند و آداب صوريه و معنويه آن را فراهم كند، نه مثل آن كه اگر گاهگاهي هم تلاوت قرآن كنيم، علاوه بر آن كه از معاني و مقاصد آن و اوامر و نواهي و وعظ و زجر آن به كلي غافليم، و گويي آياتي كه در آن ذكر اوصاف جهنم و عذاب اليم آن يا بهشت و كيفيات نعيم آن گرديده به ما ربطي ندارد و نعوذ بالله در خواندن كتاب قصه حضور قلب ما بيشتر و حواس ما جمعتر است از كتاب كريم خدايي - از آداب ظاهر آن نيز غفلت كنيم. 29
مطلوب در قرائت قرآن كريم آن است كه درقلب صورت آن نقش بندد و اوامر و نواهي آن تأثير كند، و دعوت آن جايگزين شود و اين مطلوب حاصل نشود مگر آن كه آداب قرائت ملحوظ شود مقصود از آداب آن نيست كه پيش بعضي قراء متداول شده است كه تمام همّ و همت منصرف به مخارج الفاظ و تاديه حروف شود بلكه مقصود آدابي است كه در شريعت مطهره منظور شده است كه اعظم و عمدة آنها تفكر و تدبر و اعتبار به آيات آن است. 30
يكي از آداب مهمه قرائت قرآن، كه عارف و عامي در آن شركت دارند، و از آن نتايج حسنه حاصل شود و موجب نورانيت قلب و حيات باطني شود، "تعظيم" است/ و آن موقوف به فهم عظمت و بزرگي و جلالت و كبرياي آن است. 31
ما همه قرآن شريف را ميدانيم كه از معدن وحي الهي براي تكميل بشر و تخليص انسان از محبس ظلماني طبيعت و دنيا نازل شده است و وعده و وعيد آن همه حق صراح و حقيقت ثابته است و در تمام مندرجات آن شايبه خلاف واقع نيست، با اين وصف اين كتاب بزرگ الهي در دل سخت ما به اندازة يك كتاب قصه تأثير ندارد نه دلبستگي به وعدههاي آن داريم تا دل را از اين دنياي دني و نشئه فانيه برگيريم و به آن نشيه باقيه بربنديم و نه خوفي از وعيد آن به قلب ما حاصل آيد تا از معاصي الهيه و مخالفت با ولي نعمت احتراز كنيم، اين نيست جز آنكه حقيقت و حقيقت قرآن به قلب ما نرسيده و دل ما به آن نگرويده. 32
از حضرت رسول، صلي الله عليه و آله، روايت شده كه هر كه فاتحه الكتاب را قرائت كند، ثواب قرائت قرآن به او ميدهند. و در روايت ديگر است كه مثل آن است كه تمام قرآن را قرائت نموده... از حذيفه بن يمان رضي الله عنه منقول است كه حضرت رسول خدا (ص) فرمود، "خداي تعالي ميفرستد عذاب حتم مقضي را براي قومي، پس قرائت كند بچهاي از بچههاي آنها در كتاب: "الحمدلله رب العالمين" چون خداي تعالي ميشنود چهل سال عذاب را از آنها مرتفع كند. و از ابن عباس منقول است كه در حالي كه ما نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله بوديم، ناگاه فرشتهاي آمد و گفت بشارت باد ترا دو نوري كه به تو داده شده و به انبياي قبل از تو داده نشده آن دو نور فاتحهالكتاب و خواتيم سورة بقره است. [كسي ] قرائت نكند هرگز حرفي از آن را مگر آنكه حاجت او ميدهم. 33
تلاوت قرآن در واقع زماني مطلوب است كه در اعماق قلب انسان تأثير كند و باطن انسان صورت كلام الهي گردد و از مرتبه ملكه به مرتبه تحقق رسد و اشاره به اين فرموده آنجا كه ميفرمايد، جوان مؤمن اگر قرائت كند، قرآن در گوشت و خون او وارد شود. و اين كنايه از آن است كه صورت قرآن در قلب مستقر و جايگزين گردد به طوري كه خود باطن انسان كلام الله مجيد و قرآن حميد گردد به اندازه لياقت و استعدادش. 34
كسي كه خود را عادت داد به قرائت آيات و اسماي الهيه از كتاب تكوين و تدوين الهي، كمكم قلب او صورت ذكري و آيهاي به خود گيرد و باطن ذات محقق به ذكر الله و اسم الله و آيت الله شود. 35
فرزندم! با قرآن اين بزرگ كتاب معرفت آشنا شو، حتي اگر شده با قرائت آن. و راهي از آن به سوي محبوب باز كن و تصور نكني كه قرائت بدون معرفت اثري ندارد كه اين وسوسه شيطان است. آخر، اين كتاب از طرف محبوب است براي تو و براي همه كس و نامه محبوب محبوب است اگرچه عاشق و محب مفاد آنرا نداند و با اين انگيزه حب محبوب كه كمال مطلوب است به سراغت آيد و شايد دستت گيرد. 36
جناب عارف بزرگوار و شيخ عالي مقدار ما ميفرمودند كه مواظبت بر آيات شريفه آخر سورة "حشر" از آيه شريفه "يا ايها الذين امنو اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد" تا آخر سورة مباركه با تدبر در معني آنها در تعقيب نمازها خصوصاً در اواخر شب كه قلب فارغ البال است، خيلي مؤثر است در اصلاح نفس. 37
كسي كه تفكر و تدبر در معاني قرآن كرد، در قلب آن اثر كند و كم كم به مقام متقين رسد و اگر توفيق الهي شامل حالش شود، از آن مقام نيز بگذرد و هر يك از اعضاء و جوارح و قواي آن، آيهاي از آيات الهيه شود/ و شايد جزوات و جذبات خطابات الهيه او را از خود بيخود كند و حقيقت "اقرا و اصعد" را در همين عالم دريابد تا آن كه كلام را بيواسطه از متكلمش بشنود و آنچه در وهم من و تو نايد آن شود. 39
1- آداب الصلوة، ص 264-263
13- همان، ج 5، ص 16
11- ولايت فقيه، ص50
11- ولايت فقيه، ص50
14- همان، ج 18، ص 275
12- صحيفه نور، ج 2، ص 34
17- همان ، ج 14، ص 252
19- كشف الاسرار، ص 220
15- همان، ج 20، ص 82
18- همان، ج 21، ص 169
10- آداب الصلوه، ص 186
16- همان، ج 14، ص 252
22- آداب الصلوه، ص 197-195
27 - چهل حديث، ص 499-497
29 - همان، ص 505-504
2- صحيفه نور، ج 19، ص 84
23- همان. ص 199
26 - صحيفه نور، ج 12، ص 253
21- همان، ج 15، ص 184
24-همان، ص 201
20- صحيفه نور، ج 1، ص 88
25- همان، ص 202
28 - همان، ص 3 و 5-500
35 - آداب الصلوه، ص 217-216
34 - چهل حديث، ص 499
32 - شرح حديث عقل و جهل، ص 61
33 - آداب الصلوه، ص 301-299
30 - همان، ص 500-499
38 - همان، ص 500
37 - چهل حديث، ص 208
31 - آداب الصلوه، ص 181-180
3- همان، ج 21، ص170
36 - جلوههاي رحماني، ص 26
4- آداب الصلوه، ص 194-193
5 - همان، ص 185-184
6- همان، ص 203
7- صحيفه نور، ج 12، ص 225
8- همان، ج 17، ص 252
9- همان، ج 19، ص 143
منابع:
1.امام خميني، آداب الصلوه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1370ش.
2.امام خميني، جلوههاي رحماني، معاونت فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي، چاپ اول، 1371 ش.
3.امام خميني، ولايت فقيه، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1373 ش.
4.امام خميني، شرح حديث عقل و جهل، نسخه خطي موجود در مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.
5.امام خميني، كشف الاسرار، انتشارات مصطفوي، قم.
6.امام خميني، چهل حديث، مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، چاپ اول، 1371 ش.
7.امام خميني، صحيفه نور، (مجموعه 22 جلدي) وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، چاپ اول.